کانون ادبی امیر

کانون ادبی امیر

اشعار و مطالب الیاس امیرحسنی
کانون ادبی امیر

کانون ادبی امیر

اشعار و مطالب الیاس امیرحسنی

پدر 3:الیاس امیرحسنی

من پدر را بیشتر از هرکسی آزار دادم
یک هزار و سیصد وپنجاه و افزون
من شدم بیمار ومحزون
هر سالی من دوبار از او لباس نو گرفتم
کفش هایم از هفت ماهی پاره می شد
چند باری من کتاب و دفترم را گم نمودم
پول جیبی می گرفتم من از او با گریه هر روز
یک صدو شصت دفعه آمد اوکه درسم را بپرسد
نمره هایم پانصد و یک دفعه حالش را به هم زد
برخلاف میل او با نا کسان همراز بودم
درخیابان چند دفعه من کتک کاری نمودم
هفت صدو نه بار در جمع بزرگان حال او را من گرفتم
من پدر را بیشتر از هرکسی آزار دادم.

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد