رسیدیم آخر پاییزوآن برگم که افتادمبه زیر پای عابرهاخودت دیدی که جان دادمطبیعت هرچه را می پروردنابود می سازدمرا این نازکی و عاشقیدادست بربادمبهار ای آرزوی سبزی امبشنو تو فریادم.