کانون ادبی امیر

کانون ادبی امیر

اشعار و مطالب الیاس امیرحسنی
کانون ادبی امیر

کانون ادبی امیر

اشعار و مطالب الیاس امیرحسنی

مساوات:الیاس امیرحسنی


پدرم سردش بود
ومن در کتاب لغت آفرینش
به دنبال مساوات بشر می گشتم
پدرم می فرمود
پسرم ما زمین داشته ایم
باغ هم کاشته ایم،سیب هم داشته ایم
ولی آن قلدر مکار گرفت وبه جایش دوسه من گندم داد (عربی یادت داد)

پسر او هرروز سیب خورد ،خوشگل شد ،عاقبت حاکم شد
من اگر می رفتم
دو سه حرف از دزدی
دوسه کلمه کلک و حیله و تزویر وریا
جمله ای از علی وآل عبا می خواندم
وضع ما بهتر بود
پدرم سردش بود .
 

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد