کانون ادبی امیر

کانون ادبی امیر

اشعار و مطالب الیاس امیرحسنی
کانون ادبی امیر

کانون ادبی امیر

اشعار و مطالب الیاس امیرحسنی

لذّت لبخند:الیاس امیرحسنی

دیدنت شد آرزویم
از فراقت من چه گویم
خواب هستی یا که بیدار
بغض ماندی در گلویم
ای شبیهی بر گل سرخ
منظری در روبرویم
چون ببینم روی ماهت
خوب گردد خلق وخویم
ملهم شعرم تو هستی
ای که دربستی به رویم
لذّت لبخند خوبت
کرده سرگردان کویم
هان الیاسا چه خواهی
شاعر کم حرف و رویم

ایهاالناس :الیاس امیرحسنی

من او را دوست دارم ایها الناس
برایش جان نثارم ایهاالناس
بود اهل همین اطراف یارم
گلم باغم انارم ایها الناس
بود زیبای زیبایان عالم
از او دست بر ندارم ایها الناس
فلک مارا زهمدیگر جدا کرد
زدوری بی قرارم ایهاالناس
به من گفته صبوری کن صبوری
صبوری گشته کارم ایها الناس
اگر دنیا به کام ما نگردید
به او امیدوارم ایهاالناس
برو الیاس جلادان زیادند
کشم بر دوش دارم ایهاالناس

درخت سنجد :الیاس امیرحسنی

بهار بود و توبودی
درخت سنجد بود
بهار بود و چه بویی
 درخت سنجد داشت
بهار رفت و تو رفتی
 درخت سنجد ماند
کنون که پاییز است
درخت سنجدمان
گوشواره ها به خود دارد
به رنگ نارنجی
درون میوه ی سنجد
سفید چون برف است
شنیده ام که گلم هم
سپید و خوشبخت است
خدای را صد شکر
مرا دوباره هوایی
به باغ آورده
درخت سنجد مان
خوب بار داده
دوباره عطر قشنگش
به یادم افتاده

من اهل دلم : الیاس امیرحسنی

من اهل دلم  اهل گلم  اهل بهارم
براهل ستم اهل درم دل نسپارم
من عاشق سرسبزی وزیبایی وپاکی
از اهل دروغ اهل دغل ،دزد کنارم
پاییز بهاری است که عاشق شده باشد
دیوانه ی پاییز پر از نقش و نگارم
برف آمده باشد من و اوبرف بروبیم
زلفم گره زلف توباشد گل نارم
یک شب هم اگر قسمتمان گشت به مرداد
در ناحیه ای برلب او لب بگذارم
من در همه جا در همه جا یاد توبودم
من عاشق یار عاشق یار عاشق یارم
الیاس تو را حضرت حق باد نگهدار
افسوس که من هیچ تو را دوست ندارم

گوزلری فتان گوزل :الیاس امیرحسنی

"گوزلری فتان گوزل
درده درد قاتان گوزل
الیندن هارا گئدیم
بیزه شر ساتان گوزل"

گوزلری فتان گوزل
قاشلاری چاتان گوزل
اغیارا کونول وئرن
بیزه داش آتان گوزل

گوزلری جیران گوزل
من سنه حیران گوزل
هرنه سوز منه دئدین
هامیسی یالان گوزل

گوزلری مارال گوزل
دریای آرال گوزل
منی گورنده گوزل
قاچگونان تارال گوزل

گوزلری قارا گوزل
گئدیری هارا گوزل
او قشنگ ساچلارونی
قارشومدا تارا گوزل

گوزلری ماوی گوزل
قولاغون  تاوی گوزل
سنی گورنده گئدر
آغزومون چاوی گوزل

گوزلری بادام گوزل
قادایی آلام گوزل
ایستیرم بیر گون گلم
یانویدا قالام گوزل

گوزلری یاشیل گوزل
پاشنه سی آشیل گوزل
محبت بولاغی اول
دولگونان داشیل گوزل

گوزلری تیله گوزل
یوخودور شیله گوزل
اونی من قوجاخلیام
گوزیاشوم سیله گوزل

گوزلری خومار گوزل
الینده انار گوزل
هریئرده منی گورر
گوزلرین یومار گوزل

گوزلری کهر گوزل
قیمتلی دگر گوزل
اخمینن منه باخما
منه تئز دگر گوزل

گوزلری شراب گوزل
ایله دین خراب گوزل
گوزلریندن وئر اوپوم
اولموشام کاباب گوزل

توفقط بامن باش: الیاس امیرحسنی

بگذار که از من 

همه بد یاد کنند

تو مرا دوست بدار

توفقط بامن باش

تو فقط یاری کن 

تو فقط پشتم باش 

تو فقط دستم گیر 

بگذار که هیچکس

از ما حمایت نکند

تو فقط حامی باش 

تو فقط راضی باش 

تو مرا ناجی باش 

تو که زیبا باشی 

تو که با ما باشی 

غم مگر می ماند 

تو که با ما باشی 

تو که با ماهستی 

غم مگر می ماند 

غم اگر دیدی هست 

همه از بی کسی است

همه از تنهایی است 

بازهم می گویم 

تو فقط

توفقط

تنها تو !!!!

پیش من اگر بودی:الیاس امیرحسنی

پیش من اگر بودی
پیش تو اگربودم
دیگر چه نیازی بود
از پنجره ی خانه
 آویخته باشم من
پیش من اگر بودی
پیش تو اگر بودم
دیگر چه نیازی بود
با خطاطی ونقاشی
مشغول کنم خودرا
پیش من اگر بودی
پیش تو اگر بودم
دیگر چه نیازی بود
تا شعر بگویم یا
آواز بخوانم یا
موسیقی بنمایم گوش
پیش من اگر بودی
پیش تو اگر بودم
در موج دو گیسویت
در رنگ دو لبهایت
در جذبه چشمانت
غرق بودم
پیش من اگر بودی
موسیقی من بودی
پیش من اگر بودی
آن سرخ گلم بودی
پیش من اگر بودی
خط خوش من بودی
پیش من اگر بودی
نقاشی من بودی
بودی همه چیزم تو
بودی همه شغلم تو
بودی همه وقتم تو
پیش من اگر بودی
پیش تو اگر بودم

پیر آن شهر :الیاس امیرحسنی


دلم سوزد به حال پیر آن شهر
چه زیبا بود خال پیر آن شهر
مرا هم پیر کردید ای جوانان
به سربندم شال پیر آن شهر