-
گوزلیم:زیبایم:الیاس امیرحسنی
سهشنبه 28 فروردین 1403 08:53
سسین سنین مخمله اوخشار گولوم گلنده سس سوموک ده اوینارگولوم یولا دوشر سوسوز بولاغلار گولوم قوربان سنین او سسیه گوزلیم گوز لرینه باخاندا عقلیم گئدر او گوزلرین منی دیوانه ائدر دولماسون او گوزلریوه یاش، کئدر قوربان سنین او گوزیه گوزلیم شیرین دیلیندن عسل وبال یاقار کلمه لرین هر اوره گه یول آچار لحن دیلین فکرو خیاله سالار...
-
مناجات :الیاس امیرحسنی
چهارشنبه 22 فروردین 1403 08:19
ای خدای کریم وبخشنده قلب مارا به عشق آکنده ای خدای عزیز بی مانند مومنانت فقط تو را خوانند ای خدای کبوتر وآهو هست در دل محبتت یاهو ای خدای حکیم سازنده بینواییم وتو نوازنده ای خدای فرشته وشیطان رحم کن بر من این من انسان ای خدای درخت وجنگل ها کن رهامان زدست انگل ها ای خدای زمان وآینده باشد ایران همیشه پاینده ای خدای...
-
دوست دارم :الیاس امیرحسنی
یکشنبه 12 فروردین 1403 18:29
من تو را مانند رودی پرخروش من تورا مانند ماه من تورا مانند یاس ونسترن من تورا مانند صبح من تورا مانند جنگل با درخت من تورا مانند مادر با پدر من تورا مانند خواهر یابرار من تورامانند فرزند من تورا مانندگل ها من تورا مانند دریا من تورا مانند خانه من تورا مانند استاد من تورا مانند مولا من تورا مانند نیکان من تورا مانند...
-
غمگین نباش لطفا:الیاس امیرحسنی
جمعه 10 فروردین 1403 08:59
غم ها اگر زیاد است غمگین نباش لطفا نه عدل نه که داداست غمگین نباش لطفا یک روز اگر بخندی صد روز گریه داری امروزهم که باد است غمگین نباش لطفا یک عده ای حسودند یک عده ای بخیل اند دنیا پراز شغاد است غمگین نباش لطفا آدم فروش بسیار هر جا پراز ریاکار عارف در جهاد است غمگین نباش لطفا همچون بهار رنگین مانند گل شکفته دل روشنای...
-
بهار می آید : الیاس امیرحسنی
یکشنبه 27 اسفند 1402 07:51
بیا بیا که دوباره بهار می آید صدای بلبل عاشق زدار می آید بهار وعید و طبیعت مبارکت باشد شمیم و عطر خوش لاله زارمی آید عید است بیا تا خوش وخرم باشیم درسیر و سفر باهم و همدم باشیم خودرا بسپاریم به نورو ز وبهار پرخنده و سرزنده و بی غم باشیم تبریک به تو سال نو ای دوست پر پول شود جیب تو ای دوست یاری برسد دست تو راسفت بگیرد...
-
کار اول:الیاس امیرحسنی
یکشنبه 20 اسفند 1402 14:42
یک نظر دیدن تورا مارا کفایت می کند با شکفتن،غنچه بر بلبل عنایت می کند برف وباران آسمان را صاف و آبی می کند اشک عاشق از جداییها حکایت می کند هیچ سازی مثل نی دمساز عاشق دیده ای سوز نی از بی کسی هایش شکایت می کند گرچه دوریم وجدا اما عزیز من بخند خنده وشادی به دنیا هم سرایت می کند در هرآن شهرو دیاری شادی وانصاف بود از...
-
کودک بودن :الیاس امیرحسنی
سهشنبه 15 اسفند 1402 09:13
ای شادی روزگار کودک بودن ای خنده ی دلنشین کوچک بودن برگرد و دوباره برگردان مارا دلخوش به همان صدای سوتک بودن
-
آفتاب زندگی :الیاس امیرحسنی
یکشنبه 29 بهمن 1402 15:49
چشم تو قلب مرا تسخیر کرد در گلویم لقمه ی تو گیر کرد تا نگاهم برنگاهت اوفتاد در کواکب بر زحل تاثیر کرد تو شدی خورشید من گشتم زمین روشنانم با تو را تقدیر کرد خوش بتاب ای آفتاب زندگی برگ ها را نور تو تفسیر کرد ای زحل زیبای رویا ی زمین مشتری خواب مرا تعبیر کرد تشنگی ها زخم ها و مرگ ها روح غمگین مرا هم سیر کرد گرچه الیاست...
-
گوزلیم ۲:الیاس امیرحسنی
چهارشنبه 18 بهمن 1402 07:23
بیلیرم من سنه چاتمام گوزلیم الیمی قوینویا چاتمام گوزلیم اما دنیانی ده وئرسینله منه بونی بیل کی سنی ساتمام گوزلیم گل سنه تعریف ائدیم رویامی کی گتیردیم باشا بوایامی اوخودوم شاعیریمز خیامی اوزگیه من سنی قاتمام گوزلیم گوره سن من سنی بیرده گوررم یاکی یارب او یاناغدان اوپرم سنی من مین آدام ایچره سئچرم سن اولان هئچ موقع...
-
ایران :الیاس امیرحسنی
شنبه 14 بهمن 1402 19:59
پیروزی ات آرزوی ما می باشد بهروزی ات آبروی ما می باشد ای مام وطن قبله ی من ایرانم زردوزی ات آز خوی ما می باشد آز خو : خوی طمع
-
برف آمد :الیاس امیرحسنی
شنبه 14 بهمن 1402 19:54
فریاد بزن فریاد برف آمد و برف آمد آمد زخدا امداد برف آمد وبرف آمد برفی چه شگرف آمد آرامش صرف آمد مردم همگی دلشاد برف آمد وبرف آمد اتمسفر سرد آمد برف آمد وبرف آمد سرما به نبردآمد برف آمد وبرف آمد مغرب به شنگرف است گردون به حرف آمد آزمون گر مرد آمد بر ف آمد و برف آمد تن پوش دماوندی برف آمد وبرف آمد برقامت الوند ی برف...
-
قارگلدی :الیاس امیرحسنی
شنبه 7 بهمن 1402 09:42
قار گلدی و قار گلدی اوش دورد کورک بار گلدی داغلار گلین اولدولار دئسن بیزه یارگلدی قارگلدی و قار گلدی آلما گلدی نارگلدی دورنالارتاپولدولار نغمه گلدی تار گلدی قار گلدی وقار گلدی سیل غمی آپار گلدی ککلیک لر سایلادولار چوخ بئله آجارگلدی قار گلدی و قار گلدی چولدن داوارلار گلدی خوروس لار بانلادولار او کی نار ساتار گلدی قار...
-
خوشبو چون یاسی مرا :الیاس امیرحسنی
چهارشنبه 4 بهمن 1402 14:49
صبحی وآغازی مرا الهام آوازی مرا سرچشمه ی شعر منی تونغمه ی سازی مرا شاهین من بازی مرا شیرین من نازی مرا در لحظه های سرخوشی موسیقی جازی مرا پرهای پروازی مرا باران همرازی مرا درقبض های مشکلم لبخند دل وازی مرا سالاد شیرازی مرا خودمحرم رازی مرا با تو شکوفا می شوم خراز و بزازی مرا شیرین تر از جانی مرا محبوب عرفانی مرا ای...
-
طالس:الیاس امیرحسنی
جمعه 29 دی 1402 09:33
ای چشم تو زیبا به مثال گل نرگس موهای تو رنگین شده مانند زرو مس ای دست تو بخشنده چونان حاتم طایی ای قلب تو دارای دل انگیزترین حس ای یاد تو بهر دل تنگ ودل غمگین زیباترین یاد وگرامی کس ومونس پایت به روش فرز چو خرامیدن آهو رفتی تو مگر در شکم ماهی یونس توپادشه مملکت حسن و جمالی ماییم به درگاه تو مستضعف ومفلس پیدا شو بیا...
-
خرقان :الیاس امیرحسنی
جمعه 22 دی 1402 14:32
دوشدوم یولا گئنه گئدم وطنه اریک لری گئنه یئره النه ای منیم گوزوم وطنیم خرقان آنا یوردوم سنه سلام خرقان اوّل گوردوم ورده نی داغ دوشنده لاله کان دا یاتوب اونون قارشونده ای منیم شیرین وطنیم خرقان آنا یوردوم سنه سلام خرقان خان آبادا گلدیم چاتدوم یئتیشدیم اوردا گئتدیم ایکی قورتوم سو ایچدیم ای منیم گولوم وطنیم خرقان آنا...
-
پروانگی ما:الیاس امیرحسنی
یکشنبه 17 دی 1402 13:18
ای عشقِ تو سرمایه ی دیوانگی ما تاریخ روایتگرِافسانه ی فرزانگی ما من معترف عشق رخ روی بتانم حبِّ تو فقط موجب دُردانگی ما در راه تو از هرچه که داریم گذشتیم ای شمع رخت شاهد پروانگی ما جانبازی عاشق سند محکم مردی است زخم دل وجان مرجع مردانگی ما از عقل جنون خیز چو کردیم کناره این عربده ها حاصل مستانگی ما هرچند خرابیم وبد...
-
رفوگر :الیاس امیرحسنی
جمعه 8 دی 1402 12:59
عاشق منم و به درد خوگر شده ام در مدرسه ی عشق رفو گرشده ام خونین جگرم زدست آن سنگین دل با این همه باز جست وجوگر شده ام
-
فرار۱:الیاس امیرحسنی
پنجشنبه 7 دی 1402 06:20
اگر آدم ها ذره ای از آن چه در دل یکدیگر می گذرد با خبر می شدند همه از هم فرار می کردند. تنها عاشقان حقیقی می ماندند که دست در دست هم نگاه در چشم هم می گفتند و می خندیدند واز مصاحبت باهم لذت می بردند.
-
غم لبخند :الیاس امیرحسنی
دوشنبه 4 دی 1402 18:22
متبرک است زبانم به ذکر نام بلندت تو پادشاه حسنی و بنده غلام موی کمندت نشسته ای به کنارم نشسته ام به کنارت نوشته ام به خطی خوش کلام قافیه بندت زتو بزرگی و رفعت زمن تکبر و نخوت ببخش عربده ها را بدان هوای سهندت کنون که غرق گناهم زخویشتن گله دارم بسوز جمله گناهم به آتشت چو سپندت اگرکه می رود از دست زمام نفس پلیدم نما تو...
-
آخر پاییز آمد :الیاس امیرحسنی
جمعه 1 دی 1402 19:26
آخر پاییز آمد جوجه هایم را شمردم سیصد و هفتاد تا برخی از این جوجه هارا می شود بریان نمود بعضی از آن ها شود جوجه کباب اندکی را می شود تو پر نمود چندتایی هم علیل اند و مریض سوپ جو هم می شود پخت وبدین ها داد خورد جوجه هایم خوشگل اند زرد و آبی وسفید سرخ و سبز ند و مفید جوجه ها را دوست دارم نیستم من نا امید
-
یلدا3:الیاس امیرحسنی
پنجشنبه 30 آذر 1402 17:26
یلدا شب آغاز زمستان آمد نوبت به تمام می پرستان آمد ای قوم به جان آمده از جور فلک شبهای سماع جمله مستان آمد نقل شب عاشقان بده ای ساقی پرکن قدحم نور شبستان آمد فرزند به دیدار پدر نایل شد دیوان به کف حافظ به دبستان آمد مادر به تفال صفحه ای را بگشود غم رفت و گل وسبزه به بستان آمد دانه شد انار ولب یارم قرمز به به چه صدایی...
-
ای مهربان :الیاس امیرحسنی
یکشنبه 26 آذر 1402 12:36
ای مهربان وه که به یادم تویی ای مهربان مشق مدادم تویی ای مهربان درس وکتاب و قلم ودفترم فکرنهادم تویی ای مهربان "دلخوش گرمای کسی نیستم " پشت وعمادم تویی ای مهربان از همه من دست کشیدم فقط قوم و قبادم تویی ای مهربان سیل غم ار حمله کند بنده را سد وسدادم تویی ای مهربان شاعر بی علم و شهودی نی ام علم و سوادم تویی...
-
قلبت را می بوسم:الیاس امیرحسنی
پنجشنبه 23 آذر 1402 15:58
زمان گذشت وموی سرم به سپیدی گرایید اما هنوز نتوانستم رویت راببوسم چشمت را ببوسم دستت را ببوسم و این سان که معلوم است تحقق این آرزوها به محال می ماند پس بگذار قلبت را ببوسم روحت را ببوسم جانت را ببوسم این ها را بی رسیدن هم می توان بوسید قلبت را می بوسم که مرا در خویش پذیرفت باغم هایم غمگین شد و با شادی هایم شادی کرد....
-
عشق:الیاس امیرحسنی
پنجشنبه 23 آذر 1402 15:52
امروز می نویسم شعری که جاودانی است دروصف آن گلی که خورشید آسمانی است مجذوب خود نموده قلب فسرده ام را آنکه تشعشعاتش در رنگین کمانی است درقلب من نموده روشن چرا غ خود را موسای کوه طورم آواش لن ترانی است هرشب به یادرویش چشمم به آسمان هاست یاد حبیب بودن موجش کهکشانی است هرچند پیر وزارم وقتی سخن از عشق است قلبم چو کوه تفتان...
-
آخر پاییز:الیاس امیرحسنی
پنجشنبه 23 آذر 1402 15:48
رسیدیم آخر پاییز وآن برگم که افتادم به زیر پای عابرها خودت دیدی که جان دادم طبیعت هرچه را می پرورد نابود می سازد مرا این نازکی و عاشقی دادست بربادم بهار ای آرزوی سبزی ام بشنو تو فریادم.
-
مرثیه ای در سوگ معلم عزیزم:الیاس امیرحسنی
پنجشنبه 23 آذر 1402 12:42
بسم الله الرحمن الرحیم تقدیم به روح پر فتوح معلم عزیزم مرحوم حاجیه خانم دکتر فاطمه یاوری رضوان الله تعالی علیها شنیده ام که رفته ای به دورها و دورها معلم عزیز من ببین تو شوق و شورها دوباره مهرماه شد ولی تو نیستی چرا سفر به خیر رفته ای به نزد حضرت خدا من و تمام بچه ها که درس خوانده ی توایم همه همه همه همه همه بچه ی...
-
غم نخورم هیچ:الیاس امیرحسنی
شنبه 18 آذر 1402 16:22
بگذار رهاباشم و آزاد نه فکر تو باشم نه فکر فلان چیز نه فکر گذشته نه فکر پسین روز هرچیز که خواهد بشود گوبشود غم نخورم هیچ بگذار که بیهوده بخندیم بگذارکه بیهوده بخوانیم بگذار که بیهوده برقصیم با آن همه غم با آن همه غصه با آن همه گریه مارا چه شد حصه نه فکر زمان باش نه فکر جهان باش نه فکر فلان ابن فلان باش آزاد ورها باش...
-
ایلیا:الیاس امیرحسنی
شنبه 27 آبان 1402 18:22
در مسیر این جاده می روی و می آیی یاد من فراوان کن می رسی به هر جایی یک زمان توقف کن شهر رازقان یک صبح میل کن به آرامی قهوه ای و یا چایی گرچه نیستم دیگر نام من درخشان است دردرخت و آب و گل بینی ام چو بامایی یک نظر به این سو کن تاببینی ام چون کوه رفته ام ولی ماندم صخره ها تماشایی راز مانمی دانست آن که ریشه ی ما زد دست بر...
-
آرامشگاه آغوش: الیاس امیرحسنی
جمعه 5 آبان 1402 12:52
نکردم لحظه ای یادت فراموش ولیکن بلبلت گردیده خاموش الا ای گلرخ پاییزی من پناهم ده در آرامشگاه آغوش شنیدم قصه ها می دانی از عشق بگو آهسته در زیر بنا گوش بگو از قصه های عشق ومستی مرا کن از صدایت مست و مدهوش چه می شد می زدیم هردو شرابی به بانگ السلامه نوش جان نوش دگر دیدار تو خواب و خیال است نخوابیدم من از هجران شب دوش...
-
هیچ هیچ: الیاس امیرحسنی
جمعه 5 آبان 1402 10:37
دنیا همه کارش هیچ هیچ است در هرنفسی هزار پیچ است دانی که در زبان ترکی شمشیر به معنی قلیچ است آن خوردنیی که دوست داری در بوفه به نام ساندویچ است آن ساعت معروف جهانی در روستای گرینویچ است پسوند مذکران روسی اوف یاکه چف آن یکی کوویچ است آن موقع نشد به تو بگویم روشنگر ماشین هم سوویچ است یک چیز دگر اضافه سازم یک کلمه ی ترکی...