کانون ادبی امیر

کانون ادبی امیر

اشعار و مطالب الیاس امیرحسنی
کانون ادبی امیر

کانون ادبی امیر

اشعار و مطالب الیاس امیرحسنی

باران 4:الیاس امیرحسنی

باران چه قدر قشنگ و خوب است 

مانند به خانه رفتن غروب است

باران چه لطیف و روشنی بخش

مانند صدای دارکوب است


باران چه عزیز و مهربان است

الطاف خدا ی آسمان است

باران چه شبیه خنده ی توست

وقتی که زمین شادمان است 


باران تو صفا به دشت دادی 

احوال خوشی  به کشت دادی 

باران تو چه قدر دلپذیری

هدیه به همه بهشت دادی


باران به تو من علاقه دارم 

لب تشنه گلی به ساقه دارم

باران تو که اشک آسمانی 

دستی به دعا ملاقه دارم 


باران به تو می کنم تماشا 

با تو همه درد وغم به حاشا 

باران به تو زنده است  دنیا 

این گوش من است به تو نیوشا


باران چه لطیف و مهربانی 

بربرگ وگیاه همچو جانی 

تشنه نگذار این زمین را 

بسیار ببار اگر توانی 


باران نگهی به ماه دارم

درسینه دلی پرآه دارم

باران به خدای عشق ومستی

من تشنگی گیاه دارم


باران تو مرا نجات دادی 

بربرگ من این برات دادی

باران به تو زنده است دنیا

تو سبزه به این کلات دادی


باران تو بیا ببار امروز

بذر دل خوش بکار امروز

پژمرده تمام بوستان ها

جریان بده جویبار امروز


باران تو بیا صفا بیاور

بر روی زمین وفا بیاور

سرسبز نما جهان مارا

گلخنده به کام ما بیاور


باران به خدا که من غریبم

دور ازتو و دور ازآن حبیبم

باران تو بیا و شادمان کن

باران به خدا که در لهیبم


باران تو به زمین طراوتی ده

 مارا به زمین  ارادتی ده

باران تو ببار بر دل ما 

حال خوش یک زیارتی ده


باران تو ببارقطره قطره

از دره روان شو ذره ذره

پرکن تو تمام رودها را

دریا شو بزن به صخره صخره


باران به خدا  که توعزیزی

پاکی وگلی و زُر تمیزی 

الیاس به تو همیشه شاداست

باران تو مسافر  دنیزی


نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد