کانون ادبی امیر

کانون ادبی امیر

اشعار و مطالب الیاس امیرحسنی
کانون ادبی امیر

کانون ادبی امیر

اشعار و مطالب الیاس امیرحسنی

دلتنگ گلی هستم :الیاس امیرحسنی

دلتنگ گلی هستم افسوس که دور است او
دل اهل محبت شد لیک اهل غرور است او
اشک از رخ من غلطان ؛غمگینم و سرگردان
اما که نگاهش کن  در جشن و سرور است او
تا دیدمش او  را من  ماندم  به  تما شا یش
او رفت و به من خندید در مرز عبور است او
تقصیر ندارد او مشتش که نکرده است بو
آخر زکجا داند  حاضر  به  حضور  است  او
اشکم   نشود   سیلی   او  را   نبود   میلی
 دریاب تو مجنون را  دارای شعور است او
دیدی که دلت خون شد حالت چه دگرگون شد
یارت می گلگون شد سرچشمه ی نوراست او
الیاس چه می جویی هرروز به یک سویی
آخر تو چه  می گویی پرقدرت و زوراست او

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد