دیدم آن پری رو را در لباس یلدایی
صورتت مانند ماه است
سینه ام لبریز آه است
تا تو همپا با خیالم
قدر یک ثانیه راه است
ای خوشا برحال آن باز
جای اوبردوش شاه است
ماکه ماندیم و نرفتیم
باد برد آن را که کاه است
ایلیاسا پیر گشتی
عشق جانت را پناه است
مارا که نظر بر رخ تو دوخته باشد
از آتش غم هم جگری سوخته باشد
در هیچ زمانی نشنیدیم :بگویند
یک مرد خدا سیم و زر اندوخته باشد
بهمن دهمین روز خودش را زسرکرد
در جشن سده آتشم افروخته باشد
دانی که چه گویند بزرگان خردمند
عاقل بود آن کس که بیاموخته باشد
بودیم زمانی همه جا راز نگهدار
همراز ندیدیم که دِ نفروخته باشد
الیاس اگر از همه کس دست کشیدی
خوب است نگاهت به گلت دوخته باشد
دلتنگ گلی هستم افسوس که دور است او
دل اهل محبت شد لیک اهل غرور است او
اشک از رخ من غلطان ؛غمگینم و سرگردان
اما که نگاهش کن در جشن و سرور است او
تا دیدمش او را من ماندم به تما شا یش
او رفت و به من خندید در مرز عبور است او
تقصیر ندارد او مشتش که نکرده است بو
آخر زکجا داند حاضر به حضور است او
اشکم نشود سیلی او را نبود میلی
دریاب تو مجنون را دارای شعور است او
دیدی که دلت خون شد حالت چه دگرگون شد
یارت می گلگون شد سرچشمه ی نوراست او
الیاس چه می جویی هرروز به یک سویی
آخر تو چه می گویی پرقدرت و زوراست او
باز باران
یادم آورده است
زحمت های دهقان
باز باران
یادم آورده است
پشت بام کاگلی مان
بازباران
یادم آورده است
تشت و ظرف
وچک چک آن
باز باران
یادم آورده است
سیل در رود
آب جاری درخیابان
باز باران
یاد گرمای بخاری
یاد کرسی
یاد یاران
باز باران
یادم آورده است
چکمه هارا
خنده ها را
شنبه تا پنج شنبه هارا
باز باران
یادم آورده است
چترها را
رفتگرها
کارگرها
باز باران
یادم آورده است
کودک کار خیابان
شُر شُر یکریز ناودان
باز باران
یادم آورده است
خاطرات دوستان را
آن دویدن ها و پیداکردن
دالان ها را
باز باران
یادم آورده است
گِل ،شُل آن کوچه هارا
چسبش گل زیر چکمه
کفش هارا
باز باران
یادم آورده است
خنده ی شیرین اورا
روز شنبه
عینک دودی اورا
چتر رنگارنگ اورا
باز باران
یادم آورده است
خیسی دیوارها را
ریزش سنگ چین هارا
باز باران
یادم آورده است
رنگین کمان را
حرف های کودکان را
باز باران
یادم آورده است
بع بع آن گوسفندان
آن تلاش مرد چوپان
خنده های مردمان را
باز باران
یادم آورده است
غصه ها را
خستگی ها
درد هجران
باز باران
یادم آورده است
نعمت های اورا
رود و جورا
برکه و کاریز و سدرا
باز باران
یادم آورده است
کوه های پر زمه را
باغ وراغ و چشمه هارا
باز باران
یادم آورده است
اورا
آن بهاری خلق وخورا
آن نگارین شکل ورورا
بازباران
نغمه های آبشاران
دارد این پیغام یاران
زندگی را
با تمام رنج و حرمان
کن تو آسان
باش خندان باش خندان
آسمان هنگام باران
نیست گریان
هست خندان
دیدم آن پری رو را در لباس یلدایی
دیدنت شد آرزویم
از فراقت من چه گویم
خواب هستی یا که بیدار
بغض ماندی در گلویم
ای شبیهی بر گل سرخ
منظری در روبرویم
چون ببینم روی ماهت
خوب گردد خلق وخویم
ملهم شعرم تو هستی
ای که دربستی به رویم
لذّت لبخند خوبت
کرده سرگردان کویم
هان الیاسا چه خواهی
شاعر کم حرف و رویم
من او را دوست دارم ایها الناس
برایش جان نثارم ایهاالناس
بود اهل همین اطراف یارم
گلم باغم انارم ایها الناس
بود زیبای زیبایان عالم
از او دست بر ندارم ایها الناس
فلک مارا زهمدیگر جدا کرد
زدوری بی قرارم ایهاالناس
به من گفته صبوری کن صبوری
صبوری گشته کارم ایها الناس
اگر دنیا به کام ما نگردید
به او امیدوارم ایهاالناس
برو الیاس جلادان زیادند
کشم بر دوش دارم ایهاالناس
بهار بود و توبودی
درخت سنجد بود
بهار بود و چه بویی
درخت سنجد داشت
بهار رفت و تو رفتی
درخت سنجد ماند
کنون که پاییز است
درخت سنجدمان
گوشواره ها به خود دارد
به رنگ نارنجی
درون میوه ی سنجد
سفید چون برف است
شنیده ام که گلم هم
سپید و خوشبخت است
خدای را صد شکر
مرا دوباره هوایی
به باغ آورده
درخت سنجد مان
خوب بار داده
دوباره عطر قشنگش
به یادم افتاده
من اهل دلم اهل گلم اهل بهارم
براهل ستم اهل درم دل نسپارم
من عاشق سرسبزی وزیبایی وپاکی
از اهل دروغ اهل دغل ،دزد کنارم
پاییز بهاری است که عاشق شده باشد
دیوانه ی پاییز پر از نقش و نگارم
برف آمده باشد من و اوبرف بروبیم
زلفم گره زلف توباشد گل نارم
یک شب هم اگر قسمتمان گشت به مرداد
در ناحیه ای برلب او لب بگذارم
من در همه جا در همه جا یاد توبودم
من عاشق یار عاشق یار عاشق یارم
الیاس تو را حضرت حق باد نگهدار
افسوس که من هیچ تو را دوست ندارم
"گوزلری فتان گوزل
درده درد قاتان گوزل
الیندن هارا گئدیم
بیزه شر ساتان گوزل"
گوزلری فتان گوزل
قاشلاری چاتان گوزل
اغیارا کونول وئرن
بیزه داش آتان گوزل
گوزلری جیران گوزل
من سنه حیران گوزل
هرنه سوز منه دئدین
هامیسی یالان گوزل
گوزلری مارال گوزل
دریای آرال گوزل
منی گورنده گوزل
قاچگونان تارال گوزل
گوزلری قارا گوزل
گئدیری هارا گوزل
او قشنگ ساچلارونی
قارشومدا تارا گوزل
گوزلری ماوی گوزل
قولاغون تاوی گوزل
سنی گورنده گئدر
آغزومون چاوی گوزل
گوزلری بادام گوزل
قادایی آلام گوزل
ایستیرم بیر گون گلم
یانویدا قالام گوزل
گوزلری یاشیل گوزل
پاشنه سی آشیل گوزل
محبت بولاغی اول
دولگونان داشیل گوزل
گوزلری تیله گوزل
یوخودور شیله گوزل
اونی من قوجاخلیام
گوزیاشوم سیله گوزل
گوزلری خومار گوزل
الینده انار گوزل
هریئرده منی گورر
گوزلرین یومار گوزل
گوزلری کهر گوزل
قیمتلی دگر گوزل
اخمینن منه باخما
منه تئز دگر گوزل
گوزلری شراب گوزل
ایله دین خراب گوزل
گوزلریندن وئر اوپوم
اولموشام کاباب گوزل